چرا همه روزه عرصه زندگی بر ما تنگ و تنگتر میگردد، چرا جوانان ما و
رهبران دینی ما بدار آویخته می شوند و حتی به خانواده ها و دوستان آنان با شفافیت
علت دار آویختن آنان بازگو نمی شود بلکه هر کدام با یک جرم ساختگی و بی پایه بدار
آویخته می شوند تا به زعم حکومتگران پایه های حکومت جور و فساد ولایت فقیه مستحکم
تر گردد، چرا از بدو حکومت ولایت فقیه تا به حال درانتخابات های نمایشی ما را فریب
داده اند و از ملت ما استفاده ابزاری شده و با ترفند های مختلف ما را بپای صندوق
های رأی کشانده اند تا سیاهی لشکر باشیم و بس! و بسیاری از ما بدون آنکه به خواهیم
یا خبرداشته باشیم با بوغ و کرنا در خدمت اهداف شوم رژیم قرار گرفته ایم، چرا با
گذشت بیش از سه دهه حکومت جور و فساد و چشم دید این همه ستمی که از ناحیه
حکومتگران بر ما رفته است بازهم فریب وعده های دروغین رژیم را می خوریم و دل به
این ستمگران می بندیم و فکر می کنیم با سرکارآمدن فلان اصلاح طلب وضع ما بهترخواهد
شد و نفسی خواهیم کشید، چراغافل از حق و حقوق خود هستیم و به این باور نرسیده ایم
که با جابه جایی مهره های نظام تبعیض ها و ستم های اعمال شده در حق ما جبران
نخواهد شد که هیچ بلکه از آنها کاسته هم نخواهد شد و تنها شیوه جور و تبعیض و قلع
و قمع ممکن است تغییر یابد و بس ؟
این نظام دراساس هیچ نوع حق وحقوقی برای اهل سنت قایل نیست پس دل
بستن به اینکه با تعویض مهره های نظام وضع اسف بار کنونی ما تغییر خواهد یافت و ما
به عنوان یک ملت به حق و حقوق خود دست خواهیم یافت، خیال و سرابی بیش نیست.
بیاییم به خود آییم ودنبال راه چاره برای نجات خویش و نسلهای آینده خود باشیم.
بیاییم به خود آییم ودنبال راه چاره برای نجات خویش و نسلهای آینده خود باشیم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر